درس وبحث



بعد از مدتها،12 مرد خشمگین (      12 Angry Men  ) لذت دیدن یک فیلم خوب را برایم تکرار کرد

 

 

12 مرد خشمگین


تقریبا تمام ماجرای این فیلم  سیاه وسفید که در سال  1957 ساخته شده است در یک اتاق و با گفتگوی 12 نفر می گذرد. این که یک فیلم بتواند صرفا با گفتگوی چند نفر آنچنان ماهرانه اجرا شود که یک ساعت و 40 دقیقه بیننده را میخکوب خود کند هنر زیادی میخواهد.
در این گفتگو، 12 عضو هیئت منصفه درباره گناهکار یا گناهکار نبودن یک متهم بحث میکنند. گرچه در آغاز همه به جز یک نفر به گناهکاری متهم باور داشتند اندک اندک طی بحثی که با او و بین خود دارند در باور خود شک میکنند و نهایتا همه بر بی گناهی متهم رای میدهند. جالب اینجاست که نفر اول در ابتدای جلسه میگوید : نمی دانم که گناهکار است و دلیلی هم بر بی گناهی او ندارم»، او تنها می‌خواهد مسئولیت پذیر باشد و برای یافتن حقیقت تمام تلاش خود را بکند و اگر قرار است کسی اعدام شود حداقل یکساعت درباره او گفتگو شود (بعد انسانی داستان).او با همین عقیده  چراغ راه  را برای دیگران روشن می‌سازد. و اندک اندک دیگران در دلایلی که در دادگاه ارائه شده بود شک میکنند.حل معماها و شک در دلایل همه کار نفر اول نیست بلکه این فرایند به  صورت دیالکتیکی  پیش میرود و افراد دیگری که در اتاق حضور دارند هریک به تناسب نگاه خود در بخشی از دلایل گناهکاری متهم ایجاد تردید میکنند. و در طول این فرایند که در اتاقی گرم و هوای شرجی اتفاق می افتد ( که کنایه ای از سختی قضاوت شاید باشد ) بارها عصبی می شوند.

مهمترین نقش در فرایند تغییر نظر این گروه را همان کسی داراست که اول بار جرئت کرد شک تردید خود را اعلام کند و نظر خود را در مقابل اکثریت مطلق شجاعانه بگوید. دلیل او نه یک قاعده فلسفی و منطقی بلکه یک دلیل اخلاقی و روانی است. او  حاضر نیست به راحتی یک متهم را (حتی اگر گناهکار باشد ) بدون حداقل یک ساعت حرف زدن به طناب دار بسپارد. او به سبب همین روحیه اخلاقی و همین شجاعتی که دارد  اولین حامی از 11 نفر دیگر را مییابد و در طی بحث به تدریج افرد دیگر هم به او می پیوندند.
احساس همزاد پنداری فردی که در محلات فقیر نشین وجرم خیز ( همانند متهم ) بزرگ شده است باعث تغییر نظر او می شود و با شروع بارش باران اندک اندک نفراتی که نظرشان عوض می شود بیشتر می شود. 

اصلی ترین مدافع گناهکاری متهم پدری است که فرزندش از قماش همان متهم است . فرزند او پس از دعوا و کتک زدن پدرش خانه را ترک کرده و گویا حس انتقام از امثال پسرش وی را تا آخر فیلم بر نظریه گناهکار بودن متهم پایدار نگاه می دارد. اما او هم زمانی که  متوجه نقش  احساسات عاطفی خود  در لجبازی با جمع و اصرار بر گناهکاری متهم می شود نظر ش را عوض میکند.

معرفت شناسان در تعریف معرفت آن را باور صادق موجه» تعریف کرده اند. در این فیلم، ویژگی سوم ( توجیه دار بودن یک باور) به مناقشه گذاشته می شود، تاثیرات روانی بر پذیرش و انکار یک واقعیت مرور می شود و  نقش ظن و گمان در حصول باورهای عامه و نشستن آن به یقین در زندگی روزمره به نقد کشیده میشود و خطر قضاوت بر اساس ظن وگمان گوشزد می شود.

این فیلم همچنین  ارزش شک و تردید نسبت به باورهای قبلی را نمایان و حتی بزرگنمایی می کند نکته ای که در بیان بسیاری از محققین آمده است.به قول شهید مطهری: شک ممر خوبی است هرچند مقر خوبی نیست.

فیلم در انتها با تغییر نظر همه افراد و رای به بی گناهی متهم تمام می شود. افراد جلسه در هوای پاک ومفرح پس از باران از یکدیگر جدا می شوند و در خیابانهای شهر ناپدید می شوند 
دیدن این فیلم قدیمی که احتمالا در خاطرات پدربزرگهای ما مانده باشد را به همه دانشجویان، به ویژه آنها که به بحثهای  فلسفی، الهیاتی و کلامی مشغولند یا به بحث های معرفت شناسی، فلسفه ذهن و منطق  علاقه دارند توصیه می نمایم.


 

 

اخیراً  مینی سریال جذابی از کره جنوبی  با عنوان بازی مرکب» ( Squid Game) که توسط دونگ هیوک»  نوشته و کارگردانی شده است توانسته است نظر مخاطبان را در کشورهای مختلف به خود جلب نموده و ملیون ها نفر بیننده را در  کشورهای مختلف به پای نمایشگرها بنشاند.

خلاصه داستان:

گروهی متشکل از ۴۵۶ نفر با تجربیات متفاوت به دلیل تنگناهایی که در زندگی دارند حاضر به شرکت در مسابقه ای  مرگبار می شوند که اگرچه مراحل آن به صورت بازی های بچگانه است اما به شدت جدی و با خشونت اجرا  می شود. کوچکترین اشتباه هر شرکت کننده در ه رمحله منجر به حذف و مرگ او می شود. جایزه برنده  مسابقه مبلغ  ۴۵٫۶ میلیارد وون (۳۸٫۷ میلیون دلار) است و رقم درشت این جایزه  افراد را وامی دارد که علیرغم مرگبار بودن مسابقه و امکان ترک آن همچنان به مسابقه ادامه دهند و  از ترک آن صرفنظر کنند.

این  داستان کنایه و حکایتی از جامعهٔ سرمایه‌داری مدرن است که تمایل به رفاه بالاتر  و پرکردن جیب چشم و گوش انسان ها  آن چنان را پر کرده که  برای پیروزی  حتی حاضر به حذف نزدیکترین افراد  به خود نظیر دوست، همسایه و حتی همسر خود می شوند. این همان ظلم فاحشی است که انسان ها برای گذران زندگی خود جاضر به انجام آن هستند و با  ی و سوء استفاده استثمارگرایانه انسان های دیگر را به خاک سیاه مینشانند تا خود در کاخ زندگی مرفه را تجربه کنند. در واقع  این  بازتابی از  بی‌عدالتی اجتماعی در جوامع سرمایه‌داری معاصر است که با نقاب برابری و دموکراسی سعی در توجیه  خود و ظاهر الصلاح نمایاندن خود دارد.

 در ظاهر  ورود به این مسابقه به انتخاب بازی کنندگان (آزادی) و ادامه آن بسته به رای اکثریت (دموکراسی) است اما در ورای این آزادی و دموکراسی یک جبر سخت  و دیکتاتوری شدید که تا  عمق ذهن شرکت کنندگان نفوذ کرده و در تلاش برای مدیریت ذهن آنها است  نهفته است. زنگی واقعی شرکت کنندگان به قدری سخت است که آنها  می دانند که خروج از بازی بهتر از مرگ در حین بازی نیست زیرا در هر دو صورت بازنده اند.لذا چاره ای جز انتخاب بازی و شرکت در آن  ندارند واین جبری است که سیستم سرمایه داری در قالب آزادی و دموکراسی برای بشریت به ارمغان آورده  است.

 شرکت کنندگان  از اصناف مختلف از قبیل  معتاد به قمار، سرمایه‌گذار ورشکسته ، فراری از کرهٔ شمالی، لات  چاقو کش، زن بدکار ، پزشک بدهکار ، کارگر مهاجر و حتی کشیش  تشکیل می شده اند. گویی نویسنده می خواهد شمول سرنوشت شوم همه اصناف  انسان در جوامع سرمایه داری مدرن را به تصویر بکشاند.

تمام بازی خونباری که شرکت کنندگان در حال گذران آنند توسط عده ای از ثروتمندان که سرمایه این بازی را تامین کرده اند در حال تماشا شدن است و حتی یکی از آنها که ظاهراً رئیس اصلی است برای لذت بیشتر شخصاً در مسابقه به عنوان  یک پیرمرد بی پناه که از بیماری آایمر رنج می برد  شرکت کرده است. تماشاگران انسان ها را همانند خروس های جنگی به جان هم می اندازند و از درگیری، رقابت و  کشته شدن آنها لذت می برند و همانند اسب های مسابقه درباره برد وباخت آنها شرط بندی میکنند.

 

کشته شدن دهها نفر در اولین مرحله بازی  به همه می فهماند که این بازی به شدت جدی است و کوچکترین اشتباهی منجر به مرگ و حذف از مسابقه و محرومیت از جایزه بزرگ آن می شود.  سختی بازی باعث می شود تا افراد اندک اندک مایل به  تشکیل گروه  و کمک به یکدیگر برای پیروزی بشوند  اما در اثنای کار متوجه می شوند که با کشته شدن هر فرد جایزه او به مبلغ اصلی افزوده می شود بدین ترتیب از بین رفتن دیگران تبدیل به یک امر مطلوب برای یقیه می شود . کم کم صمیمت ها  جای خود را به کینه و دشمنی و رقابت های کشنده می دهد. تا جایی که   حاضر به حذف نزدیکترین افراد  به خود نظیر دوست ، همکار قدیمی و حتی همسر خود میشوند و این اوج رذالت انسان در نظام سرمایه داری را نشان می دهد. باری ، جایی که پول حرف اول و آخر را می زند اخلاق و معنویت به یک شوخی تبدیل می شود.

برگزار کنندگان مسابقه حداکثر تلاش خود را برای رعایت تساوی  میان   بازی کننان و احترام به رای آنها به خرج می دهند اما این تساوی و دموکراسی نمی تواند زشتی نگاه تحقیر آمیز و استثمارگرایانه  آنها به دیگران را  بپوشاند.در واقع  مساوات و دموکراسی وسیله ای هستند که  بازی را میهج تر و لذت دیدن آن را بیشتر  می کند و جدان ستمگران را آسوده می کند  

 

از جمله نکات جالب این داستان آن است که برنده  نهایی مسابقه از جمله افرادی است که در مراحل مختلف نسبت به بقیه به ارزشهای انسانی وفادار تر است ( هر چند او هم در برخی مراحل مرتکب بی اخلاقی هایی شد) . به نظر می رسد نویسنده علیرغم  نگاه بدبینانه ای که به نظام سرمایه داری حاکم بر جهان دارد همچنان به پیروزی اخلاق و انسانیت امیدوار است. زیرا نظام سرمایه داری با تمام ابزارهای رسانه ای، پول و قدرتی که دارد ذات همه انسان ها را نمی تواند بالتمامه تسخیر نماید.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش بهینه سازی سایت و سئو(ُSeo) عشق و دوستی فاطمه حسن‌پوردَکان videny رامین قربانی برام مطالب اینترنتی NetEpic - یک مرجع همه فن حریف ولی رایگان برای همه آموزش زبان از طریق فیلم و موزیک مطالب اینترنتی ed